صلح نوبل: تعابیر و توهمات و واقعیات
على جوادى

اعطای جایزه صلح نوبل به باراک اوباما واکنشها و ارزیابی های متفاوتی را در سطح جهان و همچنین در سطح اپوزیسیون ایران بدنبال داشت. تعابیر٬ توهمات و واقعیات کدامند؟ این ارزیابی ها را چگونه باید ارزیابی کرد؟ اهداف و مبانی تلاش کمیته صلح نوبل چیست؟ و بالاخره صلح واقعی و پایدار متضمن چه شرایطی است؟

در آمریکا٬ نیروهای اولترا راست بورژوازی٬ این اقدام را نشان پیشروی سیاستهای جناح میانه طبقه حاکم این کشور در سطح جهان و گامی در جهت تحکیم این سیاستها  قلمداد میکنند. و همین برای مقابله با این اقدام و چنگ و دندان نشان دادن کافی است. اوباما متهم است که با "کوتاهی" در "جنگ علیه ترور" به "صلح" مورد نظر نئوکانسرواتیوها لطمات جبران ناپذیری زده و آمریکا را در مقابله با "تروریسم اسلامی" ضربه پذیر کرده است. خواهان بکارگیری غول نظامی آمریکا در گوشه و کنار جهانند. در طیف چپ طبقه حاکمه عکس العمل ها مضمون دیگری داشت. بسیاری این جایزه را حق او نمیدانستند. این انتخاب کمیته صلح نوبل را ناشی از نزول معیارهای کمیته مزبور و شتابزدگی در انتخاب تلقی میکنند. مدعی اند که اوباما هنوز به وعده های خود عمل نکرده است. انتظارات و توقعات متفاوت و بیشتری را از این کمیته در نظر دارند.

اما در صفوف اپوزیسیون راست پرو غربی و جریانات ملی – اسلامی ایرانی نیز واکنشها و تقسیم بندیها کم و بیش یکسان بود. جریانات راست پرو غربی عمدتا مواضعی مشابه جریان اولترا راست آمریکایی دارند. یک رکن مهم استراتژی سیاسی شان در مقابله با رژیم اسلامی بر تخاصم و تقابل دو قطب تروریستی جهان معاصر استوار است. درگیری نظامی و یا تحریم اقتصادی همه جانبه ایران از ارکان سیاستشان است. جریانات ملی- اسلامی بر عکس از این اقدام کم و بیش به وجد آمدند. این واقعه را گامی در جهت تعدیل کشمکش و تقابل علیه رژیم اسلامی و سیاستهای مورد نظرشان در سطح بین المللی محسوب میکنند. میدانند که رژیم اسلامی در یک رو در رویی نظامی شیرازه امور را از دست خواهد داد. خواهان حفظ نظام اسلامی و تعدیل آنند. معضلشان دولت احمدی نژاد است. از هر درجه معامله و بند و بست غرب با رژیم اسلامی علی العموم استقبال میکنند. تنش زدایی یک رکن سیاست جریان دوم خرداد و سیاست عمومی این طیف است. در عین حال خواهان اعمال فشار بر جناح حاکم در رژیم اسلامی از سوی دول غرب اند. تاکید میکنند که اوباما در مراوده با رژیم اسلامی نباید مساله "حقوق بشر" را فراموش کند. واکنش نیروهای چپ پوپولیست نیز کم و بیش به یکی از دو قطب نزدیک است. اما با یک تفاوت٬ هر چه این جریانات رنگ و بوی "چپ" تر و "رادیکال" تر بخود میگرفتند٬ توقعات و انتظاراتشان از کمیته صلح نوبل نیز "رادیکال" تر میشود. برخی حتی لیستی از کسانی که "شایسته" دریافت جایزه صلح نوبل هستند را نیز در نظر دارند؟ !

اما پیش از هر ارزیابی و قضاوتی لازم است که نگاهی به اهداف کمیته صلح نوبل انداخت؟ کمیته صلح نوبل یک محفل سیاسی - فکری طبقه حاکمه جهان سرمایه داری معاصر است. پیشبرد سیاست طبقه حاکم یک رکن انتخاب نامزدها توسط این مخزن فکری است. نه تنها نامزدهای سیاسی و ادبی تماما با اهداف سیاسی خاصی انتخاب میشوند بلکه نامزدهای علمی نیز مهر این سیاست و انتخاب طبقاتی را برخود دارند. نوبل یک محفل بوروژایی است. اهداف سیاسی خاصی را در بلوک بندیهای طبقه حاکمه دنبال میکند. بیطرف نیست. تماما جانبدار است.

به لیست نامزدهای صلح نوبل نگاهی بیندازید. از فرانکلین روزولت گرفته تا جیمی کارتر٬ دیکلرک (رئیس جمهوری دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی)٬ لخ والسا٬ عرفات٬ اسحاق رابین٬ ماندلا٬ شیرین عبادی٬ تا باراک اوباما٬ یک خط و نگرش سیاسی ثابت این کاندیداها را بهم متصل میکند. همگی چهره ها و شخصیتهایی هستند که برای تخفیف کشمکش های درون طبقه حاکمه و تخاصمات بلوکهای رقیب تلاش کرده اند. تعدیل تناقضات و جدالهای درونی طبقه حاکمه سیاست حاکم براین مغزن فکری است.
 
اما چرا باراک اوباما؟ انتخاب اوباما را تنها باید در چهارچوب تلاش برخی از بلوکهای جهانی بمنظور تنش زدایی از دو قطب تروریستی جهان معاصر معنی کرد. پس از فاجعه یازده سپتامبر جهان وارد یک فاز جدید از کشمکش خونین میان قطبهای تروریستی شد. جنگها و کشتارها و ترورهای این دوره یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ معاصر را ترسیم کرده اند. عدم موفقیت سیاستهای تروریسم دولتی در دهه گذشته بخشهایی از طبقه حاکمه را به صرافت تغییر این روشها بمنظور دستیابی به همان اهداف انداخته است. بند و بست و معامله روی دیگر سکه میلیتاریسم است. در هر حال استراتژی عمومی اساسا ثابت و یکسان است٬ روشها و سیاستهای روز تغییراتی کرده است. اوباما در محل تلاقی این دو تلاش قرار میگیرد. سیاستهایش مبنی بر مذاکره و نزدیکی و بند و بست با اردوی اسلام سیاسی٬ برسمیت شناسی جایگاه این نیرو از سهم قدرت سیاسی در منطقه و تلاش برای تعیین توازن قوای جدید میان نیروهای این دو اردو در زمره اقلامی است که اوباما را نامزد جایزه صلح این کمیته کرده است.  
جوایز این کمیته به کسانی تعلق میگیرد که پرچمدار سیاستها و اهداف عمومی این جریان و افق آن در سطح جهان هستند. برندگان جوایز صلح نوبل رهبران و چهره ها و شخصیتهای جنبش کارگری٬ جنبش آزادی و برابری و جنبش کمونیسم کارگری نیستند. برندگان صلح نوبل کسانی نیستند که برای صلح پایدار و عادلانه تلاش میکنند. کمیته نوبل یک کلوپ سیاسی خصوصی طبقه حاکمه است که خودی هایشان را مورد تمجید و تقدیر قرار میدهد. هر گونه انتظار و توقعی از این جریان مبنی بر اینکه شاخصها و ارزشهای دیگری را باید دنبال کند٬ نشاندهنده توهمات مسموم کننده این جریانات در ارزیابی از جایگاه و سیاست عمومی حاکم بر این محافل و باندهای طبقه حاکمه است.
 
ارزیابی از جایگاه و اهداف نوبل بدون ارزیابی از اهداف "صلح طلبانه" این جریان ناتمام است. واقعیت این است که صلح واقعی٬ پایدار٬ دائمی متضمن پایان بخشیدن یک جنگ جاری و همیشگی در جهان معاصر است. جنگ طبقاتی. جنگ میان دو طبقه اصلی جامعه٬ طبقه کارگر و سرمایه داری. کمیته صلح نوبل برای "صلح" میان بلوک بندیهای رقیب جهان سرمایه داری معاصر بر سر سهم از قدرت و حوزه نفوذ تلاش میکند. اما صلح واقعی مستلزم به سرانجام مطلوب رساندن جنگ طبقاتی معاصر است. جنگی که مساله اصلی آن از جانب کارگر و کمونیسم پایان دادن به استثمار و مشقات ناشی از سرمایه داری معاصر است. جنگی که نابودی کار مزدی و پایان دادن به شکاف طبقاتی هدف یک سوی این جنگ طبقاتی است. صلح واقعی در سطح جهان در گرو پایان دادن به حاکمیت سرمایه بر مقدرات و زندگی بشریت زحمتکش است. صلح پایدار در گرو نابودی غولهای عظیم نظامی و نابودی سلاحهای کشتار دسته جمعی است. صلح انسانی مستلزم پایان دادن به نابرابریها و محرومیتهای جهان معاصر است. تا زمانیکه طبقه سرمایه داری بر جهان حاکم است. مادامکه اکثریت عظیم انسانها بخاطر تامین معاش ناچار به فروش نیروی کار هستند٬ این جنگ ادامه خواهد داشت . *